مزدک در اوايل زمان قباد ساسانى (۴۸۸ - ۵۴۱ ميلادي) پدر خسرو انوشيروان، مذهبى آورد که اصول آن با اصول سوسياليسم از جهات زيادى شباهت و بناى آن بر اشتراک مال وزن بود. مزدک در اندک مدتى پيروان بسيارى به‌دور خود جمع کرد و حتى قباد نيز پيرو کيش او گرديد. به‌همين علت و نيز به‌علل ديگر قباد از سلطنت خلع و زندانى گرديد، اما با دستيارى همسر او از زندان فرار کرد و به پادشاه هياطله(هياطله يا هيتاليان طايفه‌اى بودند از نژاد مغول که در زمان ساسانيان، بلخ و خيوه و نواحى اطراف آن‌را گرفتند و از سنه ۴۲۰ ميلادى بناى حمله به ايران را گذاشتند، بعدها کم‌کم با ملل مجاور خود مخلوط شده ملت خوارزم را تشکيل دادند.) پناهنده شد و برادر او جاماسپ به‌جاى وى بر تخت سلطنت نشست. قباد با کک پادشاه هياطله و با تلاش زرمهر از برزگان کشور دوباره به سلطنت رسيد. وى در اواخر سال ۵۲۸ و اوايل ۵۲۹ ميلادى مزدک و مزدکيان را قتل‌عام و آن کيش را منقرض کرد. بعد از مدتى بار ديگر کسانى‌که در خفا پيرو آن آئين بودند، به عناوين مختلف، براى حکومت، اسباب مزاحمت فراهم آوردند. به‌خصوص در دوران خلافت عباسيان جنگ‌ها کردند و نگرانى‌هاى زيادى براى آنان ايجاد نمودند. سرانجام در زمان خلافت المعتصم‌ابالله (۲۱۸ - ۲۲۷ هـ.ق) شکست خوردند و تلفات جانى و مالى فراوانى ديدند، ولى دست از فعاليت نکشيدند.

تا اينکه در سال ۳۰۰ هجرى به‌کلى کارشان ساخته شد و از بين رفتند.(جمال‌زاده، روزنامهٔ کاوه، شماره ۲ صفحات ۸ تا ۱۰ و شماره‌هاى ۴ و ۵ صفحات ۵ تا ۱۱) محمداقبال لاهورى در کتاب خود (سير فلسفه در ايران) چنين مى‌گويد: 'اين پيامبر مردم‌گراى کهن در عصر انوشيروان ساسانى (سدهٔ ششم مسيحي) مى‌زيست. مزدک در برابر يک‌گرائى زروانيان عصر خود واکنشى کرد و نظرى دوگراى آورد... خدا در نظام فکرى مزدک از احساس برخوردار است و در حضور سرمدى خود، چهار نيروى اصلى دارد: تميز و حافظه و فهم و سرور. نيروهاى چهارگانه در چهارتن متجلى مى‌شوند، و اين چهار تن به يارى چهار تن ديگر، به جهاندارى مى‌پردازند. خصايص موجودات که باعث جدائى آنها از يکديگر مى‌شوند، زادهٔ نسبت آميزش نيروهاى چهارگانه هستند.

ممتازترين جنبه تعاليم مزدک مردم‌گرائى او است... مزدک مى‌گفت که همه افراد انسان برابر هستند، ولى ديوان بدخواه که مى‌خواهند جهان خدائى را صحنه رنج بى‌پايان گردانند، با جعل مفهوم مالکيت انفرادي، مردم را به نامردمى مى‌کشانند.

دکتر معين بر اين باور است که 'مزدک مردى از نسا و يا استخر فارس بود، دو قرن پيش از مزدک، مردى به‌نام زرتشت بونده (بوندس) پسر خورگان از مردم فسا که مانوى بود کيشى به‌نام دريست دين (Drist-den) پى‌ريزى کرد که مزدک که مرد عمل بود اين آئين را رواج داد. وى پسر بامداد است.

سالوکان که به عربى ايشان را صعلوک مى‌گفتند بازماندهٔ جوانمردان مردکى بوده‌اند که باور داشتند بايد به‌زور شمشير، از ثروتمندان گرفت و بين فقرا و ناداران پخش کرد. گروهى از سالوکان از عربستان مانند عروة‌بن‌الورد، شاعر معروف نشان مى‌دهد که انديشه‌هاى مزدکى تا کجا در عربستان نفوذ داشته است.

اصل سخن مزدک يا به گفتهٔ علامه اقبال لاهوري، جوهر انقلاب مزدک بر مبناى اصل اشتراک مالکيت بوده است. منع ذبح حيوانات و منع خوردن گوشت يکى از دستورهاى اوليهٔ او بوده است. به‌اضافه اينکه پيروان وى در سراسر زندگى جامه‌هاى درشت و خشن بر تن داشته و پيوسته با سختى و پرهيز از لذات شهوانى زندگى مى‌کردند.

پيام‌هاى مزدک سبب شد که پس از وى کسانى قد علم کنند و در مقابل زور و ستم بايستند مانند به‌آفريد، سنباد، اسحق، استاذسيس، عطايا، ابومسلميه (پيروان ابومسلم)، مبيضه (سپيد جامگان)، محمره (سرخ جامگان)، خرميه، جاويدان، بابک خرم‌دين و ديگران. در نتيجه کارها و جنبش مزدک و پيروان پس از او، مقدار زيادى از تب ثروت‌اندوزى اغنياء کاسته شد و ظلم و ستم تا اندازه‌اى تعديل گرديد.






برچسب ها : آیین مزدک, مزدک شناسی,

موضوع :
آیین مزدک ,  ,